نانا متفاوت تر ازهمه
من وزندگی


بوتیک زندگی

نوشته ای از خودم ::

وارد خیابون وفا که شدم سر نبش یه بوتیک رو دیدم.

سر در بوتیک نوشته بود: بوتیک زندگی ...

ندیک بوتیک که شدم گفتم:به بهونه خرید برم داخل. در رو که باز کردم باتعجب به هر کالایی نگاه میکردم. فروشنده گفت:بفرمایید. کدوم قلب رو میخواستین؟                   

ولی من دهنم باز مونده بود وهاج و واج به هر کالایی نگاه میکردم و جواب نمی دادم.                                     

آره . اون کالا ها قلب بود.قلب هایی که بعضی ها شکسته بود.بعضی ها داغون.حتی بعضی هاهم یه تیکشون گم شده بود. باخودم گفتم چرا خیابون وفا؟؟؟باعصبانیت از بوتیک خارج شدم و تابلویی رو که روش حک شده بود وفا رو خورد کردم وتابلویی جدیدی رو زدم و روش نوشتم بی وفا

آره زندگی ما آدم ها هم همینجوریه!همه ی ما تو خیابون بی وفایی قدم میزنیم و آخرش میرسیم به بن بست که دیگه جای هیچ امیدی نیست . فقط تو این مسیر بی خود دل همدیگه رو      میشکونیم....                                                  


چهار شنبه 22 تير 1390برچسب:,

|
 

 

 

 

 امشب ای ناز ، چه دلتنگ نگاهت شده ام

 


باز ای مونس جان چشم براهت شده ام

 

 
برق چشمان تو امشب به سکوتم خندید

 


چونکه دیوانه ی آن چهره ی ماهت شده ام

 


پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:,

|
 

 
 

 

                                                                                                       

                     عشق نمی پرسه اهل کجایی ،
       فقط میگه تو قلب من زندگی می کنی .

         عشق نمی پرسه چرا دور هستی

     فقط میگه همیشه با من هستی

              عشق نمی پرسه که دوستم داری

                 فقط میگه : دوستت دارم


پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:,

|
 

عاشقانه دوستت دارم داداش ممل

 
 

 

آسمــــــــان را که می نگرم عطر خیالت مجالم نمی دهـــــــــــــــد...


دوباره از نــــو باز می گـــــــــــــــردم به سر سطــــــــــــر،


آنجا که نام زیبـــــــای تو نگاشتـــــــــــــــه شده اســـــــــت....


آنجا که نـــــــــــام من آغــــــــاز میشـــــــــــــــود ...

آن لحظه که عشـــــق می روید و من در هوایش نفس می کشـــــم.

فانوس ستاره ها را خاموش می کنـــــم و چهره ی مهتاب را در پشت

 ابــــــرها پنهــــــان می کنـــــــم...

 
تا دستانم در دست های گرم تو جــــای دارد، چشـــــم هایم را بر روی

هر آنچه دیدنــــــــی است می بنـــــــــدم....

تصنیف عشق را برایت زمزمه می کنـــــــم،،،،،،


تا غروب ستاره ها کنارم بمان و بدان که عاشقانه دوستـــــــت دارم.

 


پنج شنبه 16 تير 1390برچسب:,

|
 

نمی بخشمت اما...

اطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي .... بخاطر تمام

 غمهايي كه بر صورتم نشاندي .... نمي بخشمت .... بخاطر

 دلي كه برايم شكستي .... .. بخاطر احساسی كه برايم پرپر

 كردي ..... نمي بخشمت .... بخاطر زخمي كه بر وجودم

 نشاندي ..... بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي .... و مي

 بخشمت بخاطر عشقي كه بر قلبم حك كردي
 


سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,

|
 

دوستت دارم ای تک رویای زندگی من

   دوستت دارم ای تنها عشق من  تو تک چراغ زندگی منی

 با من بمان تو آن تک واژه زندگی من هستی
دوستت دارم ای تنها عشق من تو  تک خوشی زندگی منی

با من بمان تو آن تک عشق زندگی من هستی
دوستت دارم ای تنها عشق من  تو تک کلید خوشبختی منی

با من بمان تو آن تک یاردوران تنهایی من هستی
دوستت دارم ای تنها عشق من  تو تک ستاره ی زندگی منی


با من بمان تو آن  تک نیاز زندگی من هستی
دوستت دارم ای تنها عشق من  تو تک امید زندگی منی


با من بمان تو آن تک آوای زندگی من هستی
دوستت دارم ای تنها عشق من  تو تک دوست شبهای منی

با من بمان تو  تک معنی دهنده زندگی من هستی
دوستت دارم ای تک رویاي زندگی من



سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,

|
 

نرو...

·        فقط با صدای لرزانت پرسیدی
·        چشمان کدام بی رحمی بود که ندید تن زخمی ات جایی دگر برای خنجرش ندارد؟؟
·        سرم را پایین انداختم وپاسخ دادم
خنجر نداشت و جز نوازش چیزی از دستان مهربانش ندیدم
با دستانت خواستی نوازشم دهی ولی دستانت را کنار کشیدم ...خواستی بپرسی ولی ادامه دادم
اری نوازش هایش،چشمان مهربانش و گرمی سخنانش ....نمی دانستم اگر برود روزی خنجری بر قلبم خواهد شد
سخنانم که تمام شد فهمیدی قصه ی تنهایی قلبم را،از جایت بلند شدی و با بغضی که سخت می کرد سخنانت را گفتی هنوز دیر نشده بعد کفشهایت را پوشیدی تا پیدایش کنی  گمشده ام را...چشم هایم را بستم و فریاد زدم
نه نه  نه ...نرو نرو
ترو خدا  دوباره نرو...نرو و زخمام و دوباره تازه نکن
از حرفام چند ساعتی خشکت زد بعد رو به من کردی ،مثل بارون گریه می کردی
اره باورت نمی شد
نشستی اشکات و به گونه هام زدی و با خنده گفتی
ببین اشکای هردوتامون شورند
بعد گفتی
همیشه منتظر همین یه کلمه بودم
۰۰۰نرو۰۰۰


سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,

|
 

سلام دوستای پر انرزی من

امیدوارم حال تک تکتون خوب باشه

خیلی ها پرسیدن که چرا ادرس وبلاگم با موضوع وبم به هم ربط نداره.

خوب باید بگم که ربط داره چون من در حال نوشتن رمانی به اسم شیدا هستم و به زودی اون رو برای دانلود در وبلاگم میزارم .

 

 روزتون خوش و امشبتون پر ستاره


دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,

|
 

زندگی نانا

نوشته خودم

آروم آروم.از پله های قلبم به سمت زیرزمین قصه نانا می رفتم .

در باصدای وهم انگیز و ترسناکی باز شد. هرچی نگاه می کردم

چیزی جز زنگار خاطراتم ویه صندوقچه ی کوچیک نمی دیدم

کلید صندوقچه رو برداشتم. توش یه نقشه بود با هزار پیچ و خم

اره اون نقشه ی زندگی نانا بود که باید برای رسیدن به آرزوهاش

از تک تک راه های سری اون نقشه خودشو به اوج میرسوند....


دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,

|
 

تاحالا تنها نشستی؟

بی سرو شدا توی خودت شکستی؟

حس خجالت بشینه رو چهرت از اینکه حس کنی اضافی هستی؟

تاحالا شده چیزی ببینی؟

دلت بخواد کور بشی و نبینی؟

واسه ی پنهان کردن گریه هات

زیر بارون بدون چتر بشینی؟

0

0

0

0

دوست ندارم بگویم دوستت دارم . دوست دارم بدانی دوستت دارم.


دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,

|
 

داستانی خارق العاده

بچه ها حیفه اینو نخونید.

 یه داستان فوق العاده زیباست.

داستان غمناک و عاشقانه اثبات عشق

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم…

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

وضوح حس می کردیم…

می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از

ماست…اولاش نمی خواستیم بدونیم…با خودمون می گفتیم…عشقمون واسه یه

زندگی رویایی کافیه…بچه می خوایم چی کار؟…در واقع خودمونو گول می زدیم…

هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بودیم…

تا اینکه یه روز

علی نشست رو به رومو

گفت…اگه مشکل از من باشه …تو چی کار می کنی؟…فکر نکردم تا شک کنه که

دوسش ندارم…خیلی سریع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر

تو رو همه چی خط سیاه بکشم…علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس

راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد…

گفتم:تو چی؟گفت:من؟

گفتم:آره…اگه مشکل از من باشه…تو چی کار می کنی؟

برگشت…زل زد به چشام…گفت:تو به عشق من شک داری؟…فرصت جواب ندادو

گفت:من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم…

با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون

هنوزم منو دوس داره…

گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه…

گفت:موافقم…فردا می ریم…

و رفتیم…نمی دونم چرا اما دلم مث سیر و سرکه می جوشید…اگه واقعا عیب از من

بود چی؟…سر

خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت

فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم…

طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه…هم من هم اون…هر دو آزمایش دادیم…بهمون

گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره…

یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید…اضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره

هردومون دید…با

این حال به همدیگه اطمینان می دادیم

که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس…

بالاخره اون روز رسید…علی مث همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب ازمایشو

می گرفتم…دستام مث بید می لرزید…داخل ازمایشگاه شدم…

علی که اومد خسته بود…اما کنجکاو…ازم پرسید جوابو گرفتی؟

که منم زدم زیر گریه…فهمید که مشکل از منه…اما نمی دونم که تغییر چهره اش از

ناراحتی بود…یا از

خوشحالی…روزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می

شد…تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود…بهش

گفتم:علی…تو

چته؟چرا این جوری می کنی…؟

اونم عقده شو خالی کرد گفت:من بچه دوس دارم مهناز…مگه گناهم چیه؟…من

نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم…

دهنم خشک شده بود…چشام پراشک…گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو

دوس داری…گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی…پس چی شد؟

گفت:آره گفتم…اما اشتباه کردم…الان می بینم نمی تونم…نمی کشم…

نخواستم بحثو ادامه بدم…پی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم…و

اتاقو انتخاب کردم…

من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم…تا اینکه علی احضاریه اورد برام و گفت می خوام

طلاقت بدم…یا زن بگیرم…نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم…بنابراین از فردا تو واسه

خودت…منم واسه خودم…

دلم شکست…نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش

کرده بودم…حالا به همه چی پا زده…

دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم…برگه جواب ازمایش هنوز توی

جیب مانتوام بود…

درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم…احضاریه

رو برداشتم و از خونه زدم بیرون…

توی نامه نوشت بودم:

علی جان…سلام…

امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدی…چون اگه این کارو نکنی خودم

ازت جدا می شم…

می دونی که می تونم…دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی

شه جدا شم…وقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه…باور کن اون قدر

برام بی اهمیت بود که حاضر

بودم برگه رو همون جاپاره کنم…

اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه…

توی دادگاه منتظرتم…امضا…مهناز


دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,

|
 


سلام به وبلاگ من خوش اومدین من ریحانه 15 ساله - اسم مستعار من نانا هست . لحظه هاتون زیبا
reyhaneh.eb@yahoo.com
نازترین عکسهای ایرانی

 

 

ریحانه

 

تير 1390

 

بوتیک زندگی
عاشقانه دوستت دارم داداش ممل
نمی بخشمت اما...
نرو...
زندگی نانا
داستانی خارق العاده

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رمان شیدا-نویسنده ریحانه ابراهیمی و آدرس roman-sheyda.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





0192.شهسوار
بیا تو حال میکنی 2
صدایی در کویر
ستاره جنوب
عشق بازار
گالری عکس هستی
فضولستان
بهترین جک ها
MAVARA
ازهمه چی بدون
love
تنهایی
لوکس کده
بیا تو در بازه
emprator
همه چی...
بهترین وبلاگ تفریحی برای دختر پسرای ایرونی
شیک وناز
عکس های نایاب(pixel)
کی من؟؟؟کی این؟؟/
شهرسرگرمی ها{سرگرمی های جال وجذاب
زندگی همراه عشق
عشق بی وفا
همه چی تموم
ترفندستان-
ترانه بارون
star music(ehsan)
عنوان لینکرمان شیدا-نویسنده ریحانه ابراهیمی
تفریح و شادی(مرتضی)
لیریک
زندگی(هلیا خوشگله)
اگه خدا با ماست پس کی با اوناست؟؟؟
ღ♥ღ تنهاترین عشق
لحظات عاشقانه يعني لحظات باتو بودن
محفل رك
جدايي
سكوت تو
فانوس خاموش
شهروفا
بلنك صورتي
بوتيك زندكي
اسيرعشق
دلشکسته
عاشق تنها
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

صفای اشک وفای غم
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
قیمت پرده اسکرین
تشک طبی فنری

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 24
بازدید کل : 44073
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


Untitled Document
دریافت کد خوش آمد گویی

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->